بختیار علی

(۵)
در سرزمین زن‌کش من،
زن در شعر طاووس‌ست!
در آواز، غزال‌ست!
در داستان، پروانه‌ست!
ولی در واقعیت امر،
برده و کنیزی بیش نیست...


(۶)
قمری، چنان جدی از مرگ دم می‌زد،
که من باور کرده بودم.
گنجشک، چنان می‌گفت:
-- پرواز نخواهم کرد تا مرا بکشی!
گفتم: پروردگار گناه من چیست، که این صحنه‌ها را می‌بینم؟!


(۷)
گر شکوفه‌ها
هر غروب‌ تریاک ظلمت بکشند،
بە خود هراس راه مده.
آن‌چه تمام‌نشدنی‌ست،
روشنایی‌ست...


(۸)
ای امید!
هیچ چیز چنان تو
ما را فریب نداد...


(۹)
هر کُردی کە از مادر زاده می‌شود
هیچ حقِ مکتوب و قانونی در این جهان ندارد،
آن حق و حقوقی که برای انسان‌های دیگر
سادە و معمولی‌ است،
کُردها را باید بهای گزاف
برای به‌دست آوردنش بپردازند...


شعر: #بختیار_علی
برگردان: #زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

بختیار علی

بختیار علی

بختیار علی

بختیار علی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط